English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4415 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
standard U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
standardized U مطابق نمونه و معیار عمومی تهیه شده
standardization U مطابق معیار خاص دراوردن
by the square U مطابق نمونه
ideals U مطابق نمونه واقعی
ideal U مطابق نمونه واقعی
classics U مطابق بهترین نمونه
classic U مطابق بهترین نمونه
reconstruction U نمونه مطابق اصل
reconstructions U نمونه مطابق اصل
standard load U بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
an iconic statue U مجسمهای که از روی نمونه و مطابق قرارداد صنعتی ساخته شده باشد
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
frae U مطابق
according to U مطابق
similar U مطابق
incompliance with U مطابق
in keeping U مطابق
pursuant U مطابق
respondent U مطابق
respondents U مطابق
confirming U مطابق
even with U مطابق
corresponding to U مطابق
corresponding to U مطابق با
congurous U مطابق
complied with U مطابق با
correspoundent U مطابق
from U مطابق
correspondents U مطابق
correspondent U مطابق
correspounding U مطابق
corresponding U مطابق
consilient U مطابق
accordant U مطابق
secundumn U مطابق
similiar U مطابق
in register U مطابق
complying U مطابق با
comply U مطابق با
complies U مطابق با
agreeably to U مطابق
according U مطابق
within U مطابق
complied U مطابق با
after U مطابق
matched U مطابق
up to date U مطابق روز
up-to-date U مطابق روز
physiologically U مطابق فیزیولوژی
posh U مطابق مد روز
homologize U مطابق شدن
hygienically U مطابق بهداشت
synchrinized U مطابق بودن
to correspond to U مطابق بودن
posher U مطابق مد روز
to U برحسب مطابق
at my request U مطابق با تقاضای من
synchronised U مطابق بودن
synchronises U مطابق بودن
trendier U مطابق آخرین مد
newfashioned U مطابق مد روز
trendiest U مطابق آخرین مد
trendy U مطابق آخرین مد
synchronize U مطابق بودن
synchronising U مطابق بودن
geometrically U مطابق هندسه
relevant U وابسته مطابق
synchronizes U مطابق بودن
testamentary U مطابق با وصیت
in accordance with U مطابق موافق
pedagogically U مطابق فن تعلیم
poshest U مطابق مد روز
correspond U مطابق بودن
corresponding U مطابق متشابه
conform to U مطابق بودن با
by my watch U مطابق ساعت من
corresponded U مطابق بودن
as usual U مطابق معمول
fashionably U مطابق معمول
traditionally U مطابق احادیث
after the manner of U بتقلید مطابق
pursuant to U مطابق برحسب
constitutionally U مطابق قانون
correspound U مطابق بودن
adjust U مطابق کردن
corresponds U مطابق بودن
orthodox U مطابق مرسوم
astronomically U مطابق هیئت
g U نمونه معیار
metronomic U مطابق میزانه شمار
technically U مطابق اصول فنی
true copy U رونوشت مطابق با اصل
anatomically U مطابق علم تشریح
true life U مطابق زندگی روزمره
meets U مطابق شرایط بودن
currency U مطابق روز بودن
currencies U مطابق روز بودن
keping with one's view U مطابق نظرکسی بودن
cut-and-dried U مطابق نقشه وبرنامه
cut and dry U مطابق نقشه وبرنامه
parallel U نظیر مطابق بودن با
cut and dried U مطابق نقشه وبرنامه
musically U مطابق اصول موسیقی
accentually U مطابق تکیه صدا
quite the thing U مطابق بارسم معمول
meet U مطابق شرایط بودن
anno hegirae U مطابق تقویم هجری
parallels U نظیر مطابق بودن با
parallelling U نظیر مطابق بودن با
discretionally U مطابق میل و اختیار
paralleling U نظیر مطابق بودن با
ethically U مطابق علم اخلاق
pedagogically U مطابق علم اموزش
ethnologically U مطابق علم نژادشناسی
pedagogical teaching U اموزش مطابق فن تعلیم
paralleled U نظیر مطابق بودن با
dialectically U مطابق قواعد منطق
constitutional U مطابق قانون اساسی
parallelled U نظیر مطابق بودن با
modular U مطابق اندازه یامقیاس
biblical U مطابق کتاب مقدس
up to date U مطابق اخرین طرز
to keep step to a band U مطابق موزیک پازدن
up-to-date U مطابق اخرین طرز
scriptural U مطابق متن کتاب مقدس
up-to-date U امروزی تازه مطابق روز
sunwise U مطابق گردش عقربک ساعت
conventional U مرسوم مطابق ایین وقاعده
up to date U امروزی تازه مطابق روز
with the sun U مطابق گردش عقربک ساعت
standardizing U مطابق درجه معینی دراوردن
moresque U مطابق با سبک مغربیهای افریقا
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
sovietize U مطابق رژیم شوروی کردن
standardises U مطابق درجه معینی دراوردن
standardizes U مطابق درجه معینی دراوردن
that i snot in keepingwith our U این مطابق نظریه مانیست
grammatically U مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
standardize U مطابق درجه معینی دراوردن
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
phonetioist U طرفداری املای مطابق صدا
standardised U مطابق درجه معینی دراوردن
adjusting U تسویه نمودن مطابق کردن
adjusts U تسویه نمودن مطابق کردن
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
standardising U مطابق درجه معینی دراوردن
ethnically U مطابق علم طوایف بشر
model U مطابق مدل معینی در اوردن
tallied U تطبیق کردن مطابق بودن
tally U تطبیق کردن مطابق بودن
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
modeled U مطابق مدل معینی در اوردن
ideally U مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
models U مطابق مدل معینی در اوردن
orthodox U مطابق عقاید کلیسای مسیح
answers U بدرد خوردن مطابق بودن
answering U بدرد خوردن مطابق بودن
updates U مطابق روز پیش بردن
symptomatic U مطابق نشانه بیماری نماینده
answered U بدرد خوردن مطابق بودن
answer U بدرد خوردن مطابق بودن
modelled U مطابق مدل معینی در اوردن
updated U مطابق روز پیش بردن
update U مطابق روز پیش بردن
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
sd U انحراف معیار گروه نمونه
to marry well U جفت [زوج] مطابق بهم بودن
sinify U مطابق اداب ورسوم چینی کردن
sinicize U مطابق اداب ورسوم چینی کردن
grammatical U صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
temporalize U مطابق مقتضیات وقت عمل کردن
clockwise U مطابق گردش عقربههای ساعت راستگرد
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
conventionally U برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
rhetorically U مطابق علم معانی بیان یا فصاحت فصیحانه
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
phonetist U متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
It is to your taste (liking). U باب دندان شما است ( مطابق میل وسلیقه )
standard item U اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
phoneticism U عقیده به نوشتن و املا کردن کلمه مطابق صدایا تلفظان
scholastically U موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
synchronize U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronizes U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronises U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronised U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronising U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
to adjust U وفق دادن [سازگار کردن] [مطابق کردن ]
formfitting U مطابق طرح بدن بشکل بدن
stylish U باب روز مطابق مد روز
sanitize U مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
perspectively U ازروی علم منافرو مرایا مطابق اصول منافرو مرایا
adjusting U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
carload shipment U حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
clockwise U مطابق گردش عقربه ساعت در جهت عقربه ساعت
ppi gauge U معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
scitovsky double criterion U معیار دوگانه سیتووسکی معیار مضاعف سیتووسکی
modules U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1اجزای تشکیل دهنده سازمان
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
1ریاست عمومی اداره خدمات ملکی
1more technically difficult general ledger
2مفعول
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com